من و سردرگمی عآم

شما یادتون نـِمیاد اما این داستان "دایال آپ "فقط برای دهِـه شـصتی ـها نیسـت !9 سالم بود که فـَضای وِبلاگ و وبلآگ نـویسی رو تجـربه کردم و میشد سال 87 ! زیاد مودم داشتن ُ این موضـوعا مُد نبود با دایال آپ وصل میشدیم ُ یک ساعت مُنتظر بالـا اومدن صـفحه ی بلـاگفا!حتی با دایال آپ به فـِیسبوک هم وصل شدم مـن !اما یادمه 4ساعت پای کـامپیوتر بودم ..الـآن نوستالـژی برامون اما وقتی صفحه نـت بالا میومد انگـار ا من و سردرگمی عآم...ادامه مطلب

صفحه ها را خط خطی میکنم و برای ازتونوشتن واژه کم می آورممیانه ی جغرافیای سبز چشمانت گم می شومو به مجهول بودن معادله ی نگاهت میرسمزبان گفتگو با چشمانت را بلد نیستمو در ژرفای دریای غم در نگاهت غرق می شومباز جمله خط میزنموبازاز تو نوشتن را دیکته میکنمبه من حق بدهازتوگفتن زبان را به لکنت وا میدارد و از تونوشتن قلم را به ضعف !صفحه ای دیگر برمیدارم و مینویسمبه نام تو !و برای تو!.+ دلـتَنگی جُمـعِه داره من و سردرگمی عآم...ادامه مطلب

نوشته شده در چهارشنبه یکم شهریور ۱۳۹۶ ساعت 21:28 توسط : زعراسادات | دسته :

من و سردرگمی عآم...

شده پر از حرف باشی اما اخرِ اخرش منتهی بشی به یه سُکوت ؟ الـان من دقیـقن همونطوریم !روز عای پر از سـردرگـمی کـنکور و مـنی که درصدی هنوز با کـنکور آشنا نشده !رویای رتبه شدن یا بیخیال حالـا یه چیزی میشِه ؟ مسئـله این ـست+ ولی یه رُتـبه تک رقمی ریاضی دختر کمِه {خدایاااا}+ لگـاریتما آنگونه که تو امـید را گرفـتی مـُثلثات نگـرفت { لـعنت به ضعیفی پآیه }+ ولی هرروز قـراره شروع کنم و اون روزه نـِمیاد :|  نوشته شده در پنجشنبه دوم شهریور ۱۳۹۶ ساعت 2:57 توسط : زعراسادات | دسته : من و سردرگمی عآم...ادامه مطلب